زندگی دیگران (۲۰۰۶)
مثل قصههای داستایوفسکی، قهرمان از جنس سایههاست. در کشمکش، در لحظهی نهایی و تصمیمی سرنوشتساز، دستگاه تایپ را میزند زیر بغل و خارج میشود.

زندگی دیگران (محصول ۲۰۰۶)
امتیاز: ۹ از ۱۰
داستان «میرا» را یادتان هست؟ کریستوفر فرانک، دنیایی را تصویر کرده بود، زیبا، خوشحال و شیشهای. اما به غایت ترسناک.
آدمها در خانههای شیشهای زندگی میکردند و مجبور بودند لبخند بزنند. نوشتن ممنوع بود...
میرا، دنیایی بود که فردیت در آن اساسا ممنوع شده بود. «زندگی دیگران» نیز، نمایشی از چنین وضعیست. هرکسی فیلم را میبیند، خیلی ساده مینویسد: «حتما ببینید.» اما این فیلم بیش از اینهاست.
مردی منضبط، معتقد به سوسیالیسم و کاریزماتیک، مامور میشود تا زندگی یکی از هنرمندان مخالف حکومت را شنود کند. در حکومتی که فردیت، رسمیتی ندارد، هنر احتمالا تنها کورسوهای حفظ این آتش است.
فیلم در یک دو راهی اخلاقی، کشمکش احساسی و شکی عقلانی دنبال میشود. مثل قصههای داستایوفسکی، قهرمان از جنس سایههاست. در کشمکش، در لحظهی نهایی و تصمیمی سرنوشتساز، دستگاه تایپ را میزند زیر بغل و خارج میشود. لحظاتی نفسگیر. همه فریب خوردهاند. بعد فیلم تراژدی میشود. رنج است که تصویر میشود. رنجی که فیلم میگوید اتفاقیست. رنجی شکننده و خردکننده، برای همهی افراد درگیر. هنرمند و شنود کننده. بعد فیلم میرسد به انسانیت. سکانس آخر، نمایش پرشکوه انسانیت است. انگار که بخواهد بگوید، انسانیت فقط در فردیت و رنج مهیا میشود. برای چه؟ برای آنکه آزاد شویم. دیوار برلین فرو میریزد. شنودکنندهها میروند. رنجها اما ثبت میشوند. با نوشتن. در کتابهای پشت ویترین. نمادی از انسانیتی که روزی بروز یافته.