در مکانهای خلوت برای خود جمعیتی انبوه باش (پلیلیست جمعهها ۷)
مخلص کلام اینکه، بگذار دیگران در کنارمان باشند اما نه آنچنان سخت و تنگ که جز با بریدن تکهای از خود یا پوستمان نتوان ایشان را از خود جدا کرد. بزرگترین دانش در جهان این است که بدانی چگونه با خود زندگی کنی.

ما به اندازه کافی برای دیگران زندگی کردهایم. بگذارید دستکم این ایام پایانی عمر را برای خویش زندگی کنیم، افکار و اندیشههایمان را به نفس خویش و انجام کارهای نیک متوجه نمائیم.
مهیا شدن استوار برای توجه به خویش و خلوت گزیدن، کار چندان آسانی نیست. این امر به جهت جلب توجه سایرین مشکلات بسندهای برایمان ایجاد مینماید. از آنجا که خداوند نیز عزم ما برای رها کردن کارهای معمول جهت عزیمت را تائید مینماید، پس باید برای آن آماده بود؛
باید چمدانمان را ببندیم و [جمع] را برای یک مصاحبت دلپذیر با خویش ترک نمائیم؛ باید خود را از آن دامهای سختی که ما را به دیگر چیزها متصل مینمایند و از آن فاصلهای که باعث دور شدن از خویشتنمان میشود، رها کنیم. باید آن غل و زنجیرها را بگسلیم و از امروز به بعد دیگران را دوست بداریم اما جز با خودمان وصلت ننماییم.
مخلص کلام اینکه، بگذار دیگران در کنارمان باشند اما نه آنچنان سخت و تنگ که جز با بریدن تکهای از خود یا پوستمان نتوان ایشان را از خود جدا کرد. بزرگترین دانش در جهان این است که بدانی چگونه با خود زندگی کنی.
اکنون وقت آن است که پیوندهای خویش با جامعهای که دیگر نمیتوانیم بدان کمک کمکی نمائیم را بگسلیم. شخصی که نمیتواند باز پس دهد، نباید چیزی به عاریه گیرد. نیروهایمان درحال تحلیل رفتن است. بیایید آنها را جمع کرده و در خودمان محفوظ نگه داریم. هرکس که میتواند میبایست تکالیف ناشی از محبت و دوستی را محدود کرده و این احساس را متوجه درون خویش نماید. این تحدید و تحلیل که فرد را به چیزی بیمصرف و اسباب زحمت دیگران بدل مینماید، مانع از بدل شدن او به اسباب زحمت و بیمصرف برای خویشتنش میشود. آدمی میبایست خود را نوازش کند، تسلی دهد و بالاتر از همه اینکه خود را کنترل نماید و به همین جهت میبایست به خرد خود معطوف شده و از وجدان خویش که نمیتواند بیشرمساری در برابرش بایستد، در هراس باشد «ندرتا پیش میآید که انسانی تنها به خویش معطوف شود.»
- درباب خلوتگزینی / میشل دو مونتنی / ترجمهی مرضیه خسروی