فردیت ما
به تجربه فهمیدهام که ما به دوستی با آدمهایی بسیار متفاوت خوشحالیم. آدمهایی که در فید توئیتر یا اینستاگراممان نمیبینیمشان، در محل کارمان نیستند و به طور خلاصه، آدم فضاییاند.

حالا که فردیتِ ما به وسیلهی قویترین نیروها زمان، نشانه رفته، من خواستم خودم را آزمایش کنم. فقط در پرتترین مکانها و دورترین اندیشههاست که بخشهای تاریک وجودمان را نگاه میکنیم.
شبهایی که از سرما میلرزیم و روزهایی که تنها خیابانها را طی میکنیم.
جمعی از تأثیرگذارترین آدمهایی که در زندگی دیدهام، مردانی ژولیده بر روی نیمکتهای پارکها بودهاند. آدمهایی از پا درآمده، رو به زوال و زنده؛ آنها چشم در چشم دنیا بودند.
بکیشان را به یاد میآورم، سه سال پیش، مردی حدودا ۴۰ ساله، با موهای زردِ کوتاه. سیگار میکشید و داستان زندگیاش را تعریف میکرد. ایدههایی چرت و پرت دربارهی نظام سرمایهداری و جنگ با آن. تصمیم گرفته بود به پول بیاعتنا باشد. نبردش اینطوری بود. با چندتایی داستان دیگر. هنوز هم بعد از سالها قوهی تخیلام از آن مکالمه و از آن شخصیت تغذیه میکند. تأثیری نرم و دائمی روی من.
به تجربه فهمیدهام که ما به دوستی با آدمهایی بسیار متفاوت خوشحالیم. آدمهایی که در فید توئیتر یا اینستاگراممان نمیبینیمشان، در محل کارمان نیستند و به طور خلاصه، آدم فضاییاند.
مدیری که فقط با مدیران دوست است، احتمالا انسانی ناخشنود خواهد بود.
ما نیاز به ملاقات و هم کلام شدن با آدمهایی در حوزههای مختلف و سطوح اجتماعی متفاوت داریم. چیزی که شبکههای اجتماعی با هوش مصنوعی مسخرهشان از ما دریغ میکنند. در فید ما آدمهایی هستند که مثل ما میاندیشند.
وقتی فراتر میرویم و آدمهایی از جنس خورشید تا ماه را تجربه میکنیم، دنیایمان بیاندازه بزرگ خواهد شد. با خودمان و دنیا در صلح خواهیم بود و خوشحال. حتی در سردترین شبهای تاریخ.